آتش سوزی
ИВАН БУНИН
ایوان بونین
آتش سوزی
یک ملکِ پرمایه ی روستایی.
آتش سوزی در یک شبِ تار و خشکِ پاییزی و درست وقتی شام را به پایان می رساندند آغاز شد.
تبه کاران، ابتدا خرمن گاه را به آتش کشیده بودند، که در آن هرچه بود، سوخت. اما پسرهای مالک، انبار غله را نجات دادند.
مالک، که مرد روستایی ِ هیکلی و چاقی بود، تمام مدت بی حرکت در ایوانِ خانه نشسته بود. انبار ِ غله جهنمی شده بود. پسرهایش همراه زن ها وحشیانه نعره می زدند و آتش را خاموش می کردند. و او تنها نگاه می کرد، نگاه می کرد که سراسرِ حیاط را آتشی سرخ چه عجیب روشن کرده بود، که دریاچه چه طور به سانِ آینه ای سرخ می درخشید و چه طور ابرهای صورتی رنگ و لرزان، که از پایین روشن می شدند، در بلندای آسمان بر فرازِ آن حیاط ایستاده بودند. تنها به این ها نگاه می کرد و مرتب با لحنی بسیار آرام می گفت:
"هرچی که خواستِ خدا باشد. برای من که فرقی نمی کند، نه بویش به من می خورَد و نه احساسش می کنم".
آتش سوزی که تمام شد و آتش فرونشست، شروع به گریه کرد و در حالی که دَمَر کنارِ دروازه ی انبار روی کاه ها افتاده بود، گریه اش یک شبانه روز ادامه پیدا کرد.
از شکاف های دروازه، در تاریکی، لکه های سرخِ نور بر کاه ها می درخشید و کبوتری سفید و تنها، که در آتش سوخته بود، لنگ لنگان می رفت.
۱۹۴۴
ترجمه: پاییزِ ۱۳۸۲
نقش آفتاب یعنی آتش بر آب. این صفحه مربوط به اوراق و کارهای پراکنده و ترجمه های حمیدرضا آتش برآب است. نام خانوادگی من بر خلاف تصور بسیاری به هیچ عنوان مستعار و انتخابی نیست، بلکه نام حقیقی من است. در مرداد 1356 و در شهر زیبای اهواز زاده شدم. در انواع و اقسام دانشگاهها و رشته ها درس خواندم، و ادبیات روسی را هم در مقطع دکتری و در دانشگاه مرکزی مسکو به پایان رساندم. مترجم آثار ادبیات روسی به زبان فارسی و ادبیات فارسی(بیشتر شعر) به زبان روسی هستم که برخی از ترجمه هایم به صورت کتاب در نشرهای هرمس, نشر نی, آهنگ دیگر و نشر ماهی منتشر شده اند. سالیانی هم زائر این سرزمینهای سرد روس بوده و هستم. گاه گاهی هم محض خنده شعرکی می سازم. آن کارها که عنوان شاعر در ابتدایشان نمی آید از آن من است و باقی، ترجمه و یادداشت های من است عمدتا از ادبیات و شعر روس. در مقاطع مختلفی هم برای نخستین بار در ایران کارگاههای ادبیات روسی را برگزار کرده ام.