تفعّلی کن. . .
اگرَت جهانِ وحشت، غم و درد و ناله بارَد
تو در آینه نظر دار، به خودت تبسّمی کن
نگهت ز خلق بَرگیر، به درونِ خود بپیوند
که درونِ تو خداییست، به همو توسّلی کن
گر از آرزو گذشتی، به رهاییات میندیش
که رهایی آرزوییست، تو به آن ترنّمی کن
درِ عشقبازی آنسوست، نفَست به عشق باشد
که از اوست دارِ هستی، به بَرَش تنفّسی کن
می و رویِ ماهرویان، برِ آفتابْش هیچ است
تو دُرخش کن، بیفروز، به مهان ترحّمی کن
همه از فسانه، ماییم، به فلک یگانه، ماییم
چه به شمع شور داری، شبگهان تلألؤی کن
تو به یک کلامْ مستی، به دوشعر میشکستی
و مَنَت چهگونه گویم، که به قصّه همرهی کن
دگران ز خلق گفتند، ز دروغِ دلق گفتند
مَنَت از ترانه، آنَک، به بَرَش تفعّلی کن
مسکو ۱۶ ژانویهی ۲۰۰۶
نقش آفتاب یعنی آتش بر آب. این صفحه مربوط به اوراق و کارهای پراکنده و ترجمه های حمیدرضا آتش برآب است. نام خانوادگی من بر خلاف تصور بسیاری به هیچ عنوان مستعار و انتخابی نیست، بلکه نام حقیقی من است. در مرداد 1356 و در شهر زیبای اهواز زاده شدم. در انواع و اقسام دانشگاهها و رشته ها درس خواندم، و ادبیات روسی را هم در مقطع دکتری و در دانشگاه مرکزی مسکو به پایان رساندم. مترجم آثار ادبیات روسی به زبان فارسی و ادبیات فارسی(بیشتر شعر) به زبان روسی هستم که برخی از ترجمه هایم به صورت کتاب در نشرهای هرمس, نشر نی, آهنگ دیگر و نشر ماهی منتشر شده اند. سالیانی هم زائر این سرزمینهای سرد روس بوده و هستم. گاه گاهی هم محض خنده شعرکی می سازم. آن کارها که عنوان شاعر در ابتدایشان نمی آید از آن من است و باقی، ترجمه و یادداشت های من است عمدتا از ادبیات و شعر روس. در مقاطع مختلفی هم برای نخستین بار در ایران کارگاههای ادبیات روسی را برگزار کرده ام.