آوايي از كُر
АЛЕКСАНДР БЛОК
آلکساندر بلُوک
آوايي از كُر
بهراستي كه بر اين زندگانيِ رقّتبار
چه اشكها ميفشانيم، بيشمار
آه، اگر كه بدانيد اي دوستان
سرما و ظلماتِ فرداي روزگار
اكنون كه دستِ يار داري در كنار
مشغول مزاحي و غفلت از اسرار
و آنگه كه خنجر به دستانِ دروغينش
گريه سرميدهي سخت
در كنجِ ديوار
آه، اي كــمعــيــار
كــمعــيـــار
ديگر دروغ و نيرنگ را اندازه نيست بر پرگار
و مرگ هم افسانهايست دور و دشوار
همهچيز تارتر
رنگ
تنها، رنگ هولناك
همه غريب و مجنونوار
آه، توفان روزگار
و هــنــوز روزهــا در كــار
قــرنهــا بــســيــار
و اما قرنِ واپسين
قرنِ ماندگار
قرني كه در يادها خواهدماند
بهيادگار
آسمان
غرق در گناهانِ كبير
و خنده بر لب،خشك
چون زنگار
انــدوهِ مـــرگــبــار
آي، بچّهها!
فصلِ نو
بهار. . .
منتظر خواهيدماند
وقتِ ديدار
نه بهاري در كار
نه سبزهاي بر بار.
آي، بچّهها!
خورشيد
اين آفتابِ فرّار. . .
صدايش خواهيدكرد در آسمانِ انتظار
بر نخواهدخاست اينبار
اين دُرِّ شاهوار.
و فرياد
وقتيكه فرياد ميكني زار و زار
چونان سنگ مينشيند
بر عمقِ جويبار.
خشنود باشيد و راضي
بر همين زندگاني رقّتبار
آرامتر از آب
فروتر از سبزهزار!
آه اگركه بدانيد اي دوستان
سرما و ظلماتِ فرداي روزگار!
نقش آفتاب یعنی آتش بر آب. این صفحه مربوط به اوراق و کارهای پراکنده و ترجمه های حمیدرضا آتش برآب است. نام خانوادگی من بر خلاف تصور بسیاری به هیچ عنوان مستعار و انتخابی نیست، بلکه نام حقیقی من است. در مرداد 1356 و در شهر زیبای اهواز زاده شدم. در انواع و اقسام دانشگاهها و رشته ها درس خواندم، و ادبیات روسی را هم در مقطع دکتری و در دانشگاه مرکزی مسکو به پایان رساندم. مترجم آثار ادبیات روسی به زبان فارسی و ادبیات فارسی(بیشتر شعر) به زبان روسی هستم که برخی از ترجمه هایم به صورت کتاب در نشرهای هرمس, نشر نی, آهنگ دیگر و نشر ماهی منتشر شده اند. سالیانی هم زائر این سرزمینهای سرد روس بوده و هستم. گاه گاهی هم محض خنده شعرکی می سازم. آن کارها که عنوان شاعر در ابتدایشان نمی آید از آن من است و باقی، ترجمه و یادداشت های من است عمدتا از ادبیات و شعر روس. در مقاطع مختلفی هم برای نخستین بار در ایران کارگاههای ادبیات روسی را برگزار کرده ام.