ترجمه ی شعری از بیژن جلالی به روسی
Бижaн Джалали
بیژن جلالی
1927 – 1999
1
Какое счастье
Знать, что
Во время снегопада,
Сердцам птиц
Тепло.
2
У меня есть слово,
Не написанное до сих пор,
Ибо оно белее
Любой бумаги.
перевод: Хамидреза Аташбараб
ترجمه: حمیدرضا آتشبرآب، می ِ ۲۰۰۹
1
چه سعادتيست
وقتي كه برف ميبارد
دانستنِ اين كه
تنِ پرندهها گرم است
2
حرفي دارم
كه آن را تاكنون
ننوشتهام
زيرا سفيدتر از كاغذهاست
نقش آفتاب یعنی آتش بر آب. این صفحه مربوط به اوراق و کارهای پراکنده و ترجمه های حمیدرضا آتش برآب است. نام خانوادگی من بر خلاف تصور بسیاری به هیچ عنوان مستعار و انتخابی نیست، بلکه نام حقیقی من است. در مرداد 1356 و در شهر زیبای اهواز زاده شدم. در انواع و اقسام دانشگاهها و رشته ها درس خواندم، و ادبیات روسی را هم در مقطع دکتری و در دانشگاه مرکزی مسکو به پایان رساندم. مترجم آثار ادبیات روسی به زبان فارسی و ادبیات فارسی(بیشتر شعر) به زبان روسی هستم که برخی از ترجمه هایم به صورت کتاب در نشرهای هرمس, نشر نی, آهنگ دیگر و نشر ماهی منتشر شده اند. سالیانی هم زائر این سرزمینهای سرد روس بوده و هستم. گاه گاهی هم محض خنده شعرکی می سازم. آن کارها که عنوان شاعر در ابتدایشان نمی آید از آن من است و باقی، ترجمه و یادداشت های من است عمدتا از ادبیات و شعر روس. در مقاطع مختلفی هم برای نخستین بار در ایران کارگاههای ادبیات روسی را برگزار کرده ام.